خبرگزار حوزه/ در روزهای اخیر، بیانیه ها و ردّیه های زیادی در دفاع یا نقد عملکرد معاویة بن ابوسفیان به رشته تحریر در آمد. در این میان چیزی که بیش از همه مایه تأسف است، مقدسانگاری معاویه از سوی برخی عالمنماهای اهل سنت است، در حالی که بسیاری از علمای اهل سنت از حمایت از او شانه خالی کرده اند.
به منظور آگاه سازی مسلمانان از اقدامات معاویه، به پنج خطای نابخشودنی که به صورت سازماندهی شده و برنامهریزی شده انجام گرفته اند، اشاره می کنیم. بدیهی است ذکر این پنج خطا، به معنای انحصار اشتباهات و لغزشهای معاویه در این موارد نیست، اما این پنج خطا، به جهت تاثیراتی که در جامعه اسلامی بر جای گذاشته، غیر قابل توجیه است:
- خروج علیه خلیفه مشروع: اولین خطای آشکار معاویه، شورش او علیه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در سال ۳۷ هجری بود. هنگامی که امام علی(علیه السلام) به خلافت رسید، معاویه حاکم شام بود. سالها پیش از آن (در سال ۱۸ هجری)، خلیفه دوم او را امیر دمشق کرده بود و در زمان خلیفه سوم، معاویه حاکم منطقه شام شده بود. امیرالمؤمنین تصمیم گرفت عبدالله بن عباس را حاکم شام کند؛ پس نامهای به معاویه نوشت و در آن نامه، از او خواست تا همراه اَشراف شام به مدینه بیاید و با حضرت بیعت کند؛ اما معاویه نه تنها از بیعت سر باز زد، بلکه خونخواهی از عثمان را پیش کشید.[۱] این استنکاف از پذیرش بیعت خلیفه مشروع مسلمین، باعث شکل گیری جنگ صفین شد که نتیجه آن، کشته شدن حدود ۷۰ هزار نفر از مسلمانان بود که تعدادی از صحابه از جمله ۲۵ نفر از بدریون، از لشکر امام علی(علیه السلام) به شهادت رسیدند.[۲] البته شورش معاویه منحصر در جنگ صفین نبود، بلکه او پس از این جنگ، لشکر شام را روانه مصر، بصره، عراق و حجاز کرد و علیه کارگزاران حکومت اسلامی، معرکه نبرد برپا کرد و مسلمانان زیادی نیز در این جنگها جان خود را از دست دادند.[۳] این اقدامات معاویه، اولین شورش سازماندهی شده علیه خلیفه اسلامی است که در اسلام روی داد.
- نقض صلحنامه با امام حسن(علیه السلام): صلح امام حسن(علیه السلام)، قرارداد صلحی میان امام حسن(علیه السلام) و معاویه بود که در سال ۴۱ هجری بسته شد. این توافقنامه بعد از جنگی صورت گرفت که بر اثر زیادهخواهی معاویه و خودداری او از بیعت با امام حسن(علیه السلام) به عنوان خلیفه مسلمانان روی داد. گفتهاند که خیانت برخی سرداران سپاه امام حسن(علیه السلام)، حفظ مصلحت مسلمانان، حفظ جان شیعیان و خطر خوارج از دلایل تن دادن امام حسن(علیه السلام) به این صلح بوده است. بنابر این صلحنامه، حکومت از امام حسن(علیه السلام) به معاویه واگذار میگشت. صلح چند شرط داشت که از مهمترین آنها منع معاویه از تعیین جانشین پس از خود، خودداری از توطئه علیه امام حسن(علیه السلام) و حفظ جان مسلمانان بود.[۴] اما با این حال، معاویه به هیچیک از شرطها عمل نکرد.[۵] او بسیاری از شیعیان امام علی(علیه السلام) از جمله حجر بن عدی را به قتل رساند[۶] و پسرش یزید را به ولایتعهدی خود گماشت.[۷] نقل شده است معاویه پس از صلح وارد کوفه شد و برای مردم خطبه خواند و گفت: هر شرطی که کردم، پس میگیرم و هر وعدهای که دادم زیر پا میگذارم.[۸] همچنین گفت: من با شما نجنگیدم تا نماز و روزه و حج انجام دهید، بلکه جنگیدم تا بر شما حکمرانی کنم.[۹] در زمانه ای که حتی اعراب جاهلی تا پای جان به قراردادهای صلح میان خود پایبند بودند، معاویه اولین حاکمی در اسلام بود که قرارداد صلح را زیر پا گذاشت.
- بنیانگذاری ناسزاگویی سازماندهی شده به صحابه: از دیگر اقدامات معاویه راه اندازی راهبرد سب و ناسزا گویی علیه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است. سَبّ و لعن امام علی(علیه السلام)، توسط معاویة بن ابیسفیان بنا نهاده شد. حکمرانان و پیروان بنیامیه در منابر رسمی حکومتی به لعن و ناسزا گفتن به امام علی(علیه السلام) میپرداختند. به گفته زمخشری در زمان بنی امیه بر روی ۷۰ هزار منبر به پیروی از سنتی که معاویه بنا نهاده بود امام علی(علیه السلام) لعن میشد.[۱۰] این عمل حدود شصت سال رواج داشت و در نهایت توسط عمر بن عبدالعزیز ممنوع شد.[۱۱] در نقطه مقابل اما امام علی(علیه السلام)، یاران خود را از ناسزاگفتن به معاویه باز میداشت. این در حالی است که در روایات متعددی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که دوستی و دشمنی با امام علی(علیه السلام)، معیار ایمان و نفاق معرفی شده است،[۱۲] و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دشمنی خود را با دشمنان اهل بیت(علیه السلام) آشکار کرده اند،[۱۳] و سب علی(علیه السلام) را سب به خودشان دانسته اند.[۱۴] این اقدام معاویه، اولین سیستم ترور شخصیتی است که در اسلام واقع شده است.
- جعل احادیث: معاویه برای تثبیت خلافت خود، نیاز به تأییداتی از دین داشت. به همین جهت به جعل حدیث روی آورد و احادیث را به عنوان ابزاری برای اثبات مشروعیت خود به کار گرفت. معاویه در جعل حدیث دو روش را پیش گرفت. روش اول جعل احادیثی در مدح خود و دیگر رقبای اهل بیت(علیهم السلام)[۱۵] و دوم جعل حدیث در ذم اهل بیت(علیهم السلام).[۱۶] جعل حدیث در مدح معاویه آنقدر زیاد است که اسحاق بن راهویه(م ۲۳۸هـ) که استاد بخاری، مسلم نیشابوری، نسائی و احمد بن حنبل بود، می گوید: هیچ روایت صحیحی از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در فضیلت معاویه وارد نشده است.[۱۷] ابن تیمیه نیز به این احادیث جعلی اقرار دارد. وی در رد حدیث طیر مشوی میگوید: در باره فضائل معاویه احادیث زیادی نقل کردهاند و کتابهای مستقلی نیز نوشتهاند، اهل دانش حدیث، نه آن را صحیح میدانند و نه این را.[۱۸] برخی دیگر از علمای اهل سنت نیز تصریح کرده اند که هیچ حدیث صحیحی در فضیلت معاویه وجود ندارد.[۱۹] این در حالی است که روایات متعددی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در مذمت معاویه وارد شده است مانند (لا اشبع الله بطنه؛ خداوند شکمش را سیر نکند).[۲۰] این اقدام معاویه ضربات سهمگینی بر اعتبار منابع معرفتی اسلام وارد ساخته است و امروزه نیز همچنان از سوی مستشرقان و اسلام ستیزان، به عنوان یکی از بهانه های مبارزه با اسلام به کار گرفته می شود. این اولین برنامه جعل حدیث سازماندهی شده ای بوده که پس از اسلام بنا نهاده شد.
- تبدیل خلافت به سلطنت: از دیگر خیانتهای معاویه، تغییر خلافت به سلطنت بوده است. سازوکار معاویه برای تبدیل خلافت به سلطنت، تعیین ولیعهد و اخذ بیعت برای پسرش یزید بود. معاویه در سال ۵۶ بیعت با یزید را رسماً اعلان کرد و در دمشق جشن انتخاب برگزار شد.[۲۱] بیعت گرفتن برای خلافت یزید، بیش از هر مسأله دیگری باعث شد بسیاری در مقابل او بایستند و از او انتقاد کنند. وی حتی از شیوه خلفای پیشین برای تعیین خلیفه بیرون رفته بود. او برای بقای نظامی که بنا کرده بود، باید حکومت موروثی پدید میآورد. عملی کردن چنین تصمیمی کار آسانی نبود؛ زیرا عربها از قبل، با حکومت موروثی آشنا نبودند و آشکار است که معاویه از این که ثمره تلاشهایی سی سالهاش در تأسیس حکومت اموی از بین برود، میترسید. معاویه بر این باور بود که گزینش خلیفه باید در میان بنیامیه باقی بماند و بدین منظور یزید را به ولایتعهدی برگزید. از دیگر سو او عقیده داشت که مرکز خلافت باید در سرزمین شام باشد؛ زیرا گرایش سیاسی آنان به سوی بنیامیه بود. این اقدام او دست به دست هم داد تا سیستم خلافت به سلطنت تغییر ماهیت دهد و پس از او نیز از سوی دیگر حکام اموی و عباسی از این شیوه تبعیت شد. ابوالاعلی مودودی(م ۱۳۹۹هـ) از مصلحان و متفکران دینی برجسته شبه قاره هند، اگرچه لعن و طعن معاویه را جایز نمیداند، اما تبدیل خلافت به سلطنت را از مهمترین خطاهای سیاسی معاویه توصیف کرده است.[۲۲] رشید رضا(م ۱۳۵۴هـ) از اندیشمندان تندرو اهل سنت میگوید: «یکی از دانشمندان بزرگ آلمان به عدهای از مسلمانان گفت: «بر ما مردم آلمان لازم است که مجسمه ای از طلا برای معاویة بن ابی سفیان درست کنیم و در بزرگترین میدان های برلین نصب کنیم». به او گفته شد: چرا؟ گفت: «زیرا معاویه بود که نظام اسلامی را از اساسِ مردمسالاری به حکومتِ استبداد، سلطه و زور تبدیل کرد و اگر معاویه نبود، اسلام همۀ جهان را فرا میگرفت و اکنون ما آلمانیها و سایر کشورهای اروپایی، عرب و مسلمان بودیم».[۲۳] بنابراین معاویه اولین کسی است که خلافت را به سلطنت تبدیل کرد و پایهگذار سنت های ناپسندی شد که در طول صدها سال به عنوان سنت اسلامی شناخته می شد.
موارد یاد شده تنها پنج مورد از اقدامات سازماندهی شده ای بود که برای اولین بار توسط معاویه صورت پذیرفته است. هر یک از این خطاها، منشأ شکل گیری جریانات و اتفاقات دیگری است که امت اسلامی را از مسیر دستیابی به آرمانهای اسلام و قرآن بازداشته است.
شگفتی این است که هر دین و مذهب و عقیده و گروهی تلاش می کند به منظور رفع هرگونه اتهام، انتساب شخصیتی اینچنینی به خود را نفی کنند و با نگارش کتابها و مقالات متعددی و صرف هزینههای بسیاری، نقشآفرینی او در شکلگیری مذهبشان را انکار کنند، اما برخی از اهل سنت افزون بر قرار دادن معاویه در سلسله شخصیتهای اثرگذار در مذهب خود، تقدسبخشی ویژه ای نسبت به او اعمال میکنند و هیچگونه نقد و اعتراضی علیه او را بر نمیتابند!
اکنون از عالمان و محققان اهل سنت این سؤال را می پرسیم که آیا این شخصیت با چنین کارنامه سیاهی، به عنوان یکی از مقدسات شما برشمرده می شود؟ آیا مقدسانگاری معاویه به پیشینه و حیثیت شما لطمه وارد نمی سازد؟ کسی که نه از سابقون بود، نه از مهاجران و نه از انصار، و نه شما دین خود را از او گرفته اید و نه هیچیک از آموزه های مذهبی شما، متوقف بر پذیرش او است، آیا وجود این شخصیت در دایره مقدسات شما، به نفع شما است یا به ضرر شما؟ آیا غیر از چند کشورگشایی آنهم به صورت محدود و جزئی، معاویه هیچ خدمت دیگری به گسترش اسلام و قرآن و مذهب کرده است که اینچنین برای دفاع از او، رگ غیرت دینیتان برآمده می شود؟ بر فرض وجود خدمات دینی معاویه، آیا این خدمات در مقایسه به خطاهای آشکار معاویه، جایی برای دفاع باقی می گذارد؟!
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ (هود: ۸۸)
رسول چگینی
قم المقدسه
پی نوشت ها:
[۲] . ابن مزاحم، وقعه صفین، ص ۴۷۵ و ۵۵۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ص ۹۷.
[۳] . ابو اسحاق ثقفی، الغارات، ج ۲ ص ۴۴۵-۵۱۶.
[۴] . ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۹۰-۲۹۱.
[۵] . مقریزی، امتاع الاسماع، ج۵، ص۳۶۰.
[۶] . طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۲۷۵.
[۷] . ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۷۹.
[۸] . مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۳۷.
[۹] . ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۳۱.
[۱۰] . زمخشری، ربیع الابرار، ج۲، ص۱۸۶.
[۱۱] . ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۹۴.
[۱۲] . اشاره به حدیث: «قال علی: والذی فلق الحبة، وبرأ النسمة، إنه لعهد النبی الأمی صلی الله علیه [وآله] وسلم إلی: «أن لا یحبنی إلا مؤمن، ولا یبغضنی إلا منافق». مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج ۱ ص ۸۶.
[۱۳] . اشاره به حدیث: «عن أبی هریرة، قال: نظر النبی صلی الله علیه [وآله] وسلم إلی علی والحسن والحسین وفاطمة، فقال: أنا حرب لمن حاربکم، وسلم لمن سالمکم.» احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۱۵ ص ۴۳۶.
[۱۴] . اشاره به حدیث: «سمعت رسول الله صلی الله علیه [وآله] وسلم یقول من سب علیا فقد سبنی.» نسائی، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، ص ۱۱۱.
[۱۵] . شوکانی، الفواید المجموعه فی الاحادیث الموضوعه، ص۴۰۳-۴۰۷.
[۱۶] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص۶۳.
[۱۷] . ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳ ص ۱۳۲.
[۱۸] . ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۷۱.
[۱۹] . شوکانی، الفوائد المجموعه ج ۱ ص ۴۰۷؛ سیوطی، اللالی المصنوعه ج ۱ ص ۳۸۸.
[۲۰] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۵ ص ۱۷۶.
[۲۱] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص۲۴۹.
[۲۲] . ابوالاعلی مودودی، الخلافة والملک، ص ۹۷.
[۲۳] . رشید رضا، تفسیر المنار، ج۱۱، ص۲۶۰.